درحال بارگذاری ....
به مد روز خوش آمدید.وارد یا عضو شوید کاربرگرامی شما اکنون در مسیر زیر قرار دارید : داستان کوتاه و خنده دار سگ

داستان کوتاه و خنده دار سگ

تاریخ ارسال پست:
یکشنبه 25 آبان 1393
نویسنده:
alfastar
تعداد بازدید:
548

داستان کوتاه و خنده دار سگ

 

داستان کوتاه و خنده دار سگ


یارو داشته از سر کار برمیگشته خونه

یهو میبینه یک جمع عظیمی دارن تشییع جنازه میکنند ،

منتها یه جور عجیب غریبی

اول صف یک سری ملت دارن دو تا تابوت رو میبرن

بعد یک مَرد با سگش راه میره ،

بعد ازاون هم یک صف 500 متری از ملت دارن دنبالشون میکن .

یارو میره پیش جناب سگ دار ، میگه :

تسلیت عرض میکنم قربان ، خیلی شرمندم . میشه بگید جریان چیه ؟

مَرده میگه :

والله تابوت جلوییه خانممه

پشتیش هم مادر خانومم

هردوشون رو دیشب این سگم پاره پاره کرد !

مَرده ناراحت میشه ، همینجور شروع میکنه پشت سر مَرده راه رفتن ،

بعد از یک مدت برمیگرده میگه :

ببخشید من خیلی براتون متاسفم ،

میدونم الانم وقت پرسیدن اینجور سوالا نیست ،

ولی ممکنه من یک شب سگ شما رو قرض بگیرم ؟!

مَرده یک نگاهی بهش میکنه ، اشاره میکنه به 500 متر جمعیت پشت سر

میگه : برو ته صف

کلمات کلیدی

داستان کوتاه

داستان آموزنده

داستان های پند آموز

داستان های وبلاگی

داستان های خنده دار

داستان ها جناحی

داستان های ترسناک

داستان های جدید 93

داستان زیبا

داستان عاشقانه و غمگین

داستان سرکاری

داستان های غمگین

داستان های عاطفی

داستان های طنز

مطالب مرتبط
نظرات این مطلب
کد امنیتی رفرش